برشی از کتاب "دلیر بیادعا"| در تاریکی شب بیهدف شلیک میکرد!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، کتاب "دلیر بیادعا"، زندگینامه و مجموعه خاطرات سردار شهید "رجبعلی بهتوئی" است که سال ۱۳۹۲ در یکصد و ۱۲ صفحه، یک هزار تیراژ و توسط نشر نور علی نور به چاپ رسیده است.
کتاب فوق به نویسندگی سید مهدی پرپینچی و ویراستاری محمد اندیشگر برای مطالعه و آشنایی بیشتر با سیره و منش شهید بهتوئی مهیا شده است.
در بخشی از مقدمه این کتاب آمده است: «کتاب حاضر تلاشی در حد توان و نه در حد لیاقت شهید است و به دلیل فاصله ایجاد شده در گردآوری خاطرات و عدم دسترسی به همه رزمندگانی که همراه شهید بودهاند، بسیاری از خاطرات را در پرده ابهام قرار داده است.
اینجانب یقین دارم که رشادتها، ایثارگریها و خلوص و جانبازیهای شهید بسیار بیشتر از مطالب مذکور در این کتاب است. کتاب حاضر حاصل دو سال تلاش و زحمت و مصاحبه با ۴۰ نفر از اقوام، دوستان، همشهریان، همرزمان و فرماندهان شهید است ...»
همچنین در بخشی از خاطرات سردار شهید بهتویی آمده است: «در عملیات والفجر ۴، ما در هنگام شب در حال پیادهروی به طرف دشمن بودیم و تا نزدیکی کوه بلندی رسیدیم و بچهها از پیادهروی زیاد بسیار خسته شده بودند. ناگهان از دور درخت بزرگی را دیدیم و در حالی که به پیادهروی خود ادامه میدادیم تیرهایی به طرف ما شلیک شد، ما سر درگم بودیم که این تیرها از کدام جهت و توسط چه کسی شلیک میشود.
در همین حالت سرگردانی و سردرگمی بودیم که آقای بهتویی تشخیص داد که تیر از بالای درخت شلیک میشود به همین دلیل خود را به نزدیکی آن درخت رساند و با فریاد بلند از عراقی تیرانداز خواست که پایین بیاید و بدینگونه او را پایین کشاند و ما را از تیرهای او خلاصی بخشید.
پس از این مورد، ما دوباره به راه خود ادامه دادیم که طی مسیر دوباره به یک تیربارچی برخورد کردیم که هم بچهها را خیلی اذیت میکرد و باعث توقف نیروها شده بود. این تیربارچی بدون اینکه ما را به خوبی ببیند در آن تاریکی شب بیهدف شلیک میکرد تا اینکه آقای بهتویی مخفیانه رفت و تیربارچی مذکور را به درک واصل کرد و راه را برای ادامه حرکت و حمله باز کرد، گویا که او راهگشای مسیرمان شده بود و شجاعتهای کمنظیر وی در آن عملیات فراموش شدنی نیست.»